خطبه نورانيه
(يا سلمان و يا جُندب)(1)
اين خطبه در
نسخ مختلف و در بعضى موارد، كم و زيادهايى دارد. براى نمونه
در نسخههايى كه قاضى سعيد قمى و حاج ملا هادى سبزوارى نقل نمودهاند از
بعضى نكات صرف نظر شده و در نسخه «مشارق انواراليقين» حافظ رجب
برسى به اختصار نقل گرديده است. در نسخهاى كه شيخ حائرى يزدى آن را در
«الزام الناصب» آورده است اين موضوع به چشم مىخورد ولى ما در اين جا از
يك نسخهى كلىتر استفاده نمودهايم.
حضرت على
عليهالسلام در خطبهى طارقبن شهاب اوصاف و شخصيت حقيقى امام
معصوم عليهالسلام را معرفى فرمودند و اينك در خطبه «نورانيه»، شرايط ايمان و
اوصاف مؤمن و چگونگى كسب معرفت نسبت به امام معصوم عليهالسلام را بيان
خواهند فرمود. اين خطبه مقاله حقيقى دين اسلام در بستر شيعه مىباشد.
«رُوِىَ عَنْ
مُحَمَّدِبْنِ صَدَقَةَ اَنَّهُ قالَ سَأَلَ اَبُوذَرٍّ الْغِفارِىُّ سَلْمانَ
الْفارِسِىَّ رَضِىَ
اللّهُ عَنْهُما يا اَبا عَبْدِاللّهِ ما مَعْرِفَةُالاِْمامِ
اَميرِالْمُؤمِنينَ عليهالسلام بِالنُّورانِيَّةِ قالَ يـا
جُنْدَبُ فَامْضِ بِنا حَتّى نَسْأَلَهُ عَنْ ذلِكَ قالَ فَاَتَيْناهُ فَلَمْ
نَجِدْهُ قالَ فَانْتَظَرْناهُ حَتّى
جاءَ قالَ صَلَواتُاللّهِ عَلَيْهِ ما جاءَ بِكُما قالا جِئْناكَ يا
اَميرَالْمُؤمِنينَ عليهالسلام
نَسْئَلُكَ عَنْ مَعْرِفَتِكَ بِالنُّورانِيَّةِ قالَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ
مَرْحَبا بِكُما مِنْ وَلِيَّيْنِ
مُتَعاهِدَيْنِ لِدينِهِ لَسْتُما بِمُقَصِّرينَ لَعَمْرى اِنَّ ذلِكَ الْواجِبُ
عَلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ
مُؤْمِنَةٍ»
قسمت اوّل
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ. قالَ عليهالسلام
اِنَّهُ لايَسْتَكْمِلُ اَحَدٌ
الاْيمانَ حَتّى يَعْرِفَنى كُنْهَ مَعْرِفَتى بِالنُّورانِيَّةِ وَ اِذا
عَرَفَنى بِهذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَهُوَ
مُؤْمِنٌ، فَقَدِامْتَحَنَ اللّهُ لِلاْيمانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ
وَ صارَ عارِفا مُسْتَبْصِرا،
وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذلِكَ فَهُوَ شاكٌّ مُرْتابٌ.»
قسمت دوم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ عليهالسلام قالَ
عليهالسلام مَعْرِفَتى
بِالنُّورانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَعْرِفَةُاللّهِ
عَزَّوَجَلَّ مَعْرِفَتى بِالنُّورانِيَّةِ وَ هُوَ
الدّينُ الْخالِصُ الَّذى قالَ اللّهُ تَعالى «وَ ما اُمِرُوا اِلاّ
لِيَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصينَ لَهُ
الدّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلوةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكوةَ وَ ذلِكَ دينُ
الْقَيِّمَةِ»(1)
محمدبن صدقه روايت كرد كه روزى ابوذر غفارى از سلمان فارسى
پرسيد: اى
اباعبداللّه، (كنيه سلمان است) معناى معرفت امام
اميرالمؤمنين عليهالسلام و شناختن
او به مقام نورانيت چيست؟ سلمان فارسى در جواب گفت: اى
جُندب،
خوبست با هم برويم تا از خود آن حضرت در خصوص معناى آن
سؤال كنيم.
ابوذر گويد: رفتيم؛ ولى در ابتدا امام را نديديم و انتظار
كشيديم تا ايشان تشريف
آوردند. حضرت پرسيدند چه چيز شما را به اينجا آورد؟ عرض
كرديم: آمدهايم
تا از معرفت
شما به نورانيت سؤال نماييم. فرمود: مرحبا به شما دو نفر، دو
دوست متعهد به دين خود كه كوتاهى نمىكنند و سپس اميرالمؤمنين على عليهالسلام
قسم خورد كه اين موضوع (معرفت امام عليهالسلام به نورانيت) بر هر مرد و زن مؤمن
واجب است و نبايد در آن كوتاهى شود. سپس فرمود:
1ـ اى سلمان و اى
جندب! هر دو گفتند: بلى اى امير مؤمنان. فرمود: اَحَدى
ايمان را كامل نمىكند مگر اينكه مرا به كُنه معرفتم به نورانيت بشناسد. پس
هنگامى كه مرا به كُنه معرفت شناخت، محققا خداوند قلب او را به ايمان
آزمايش كرده و سينهاش را براى اسلام گشايش داده است و [در نتيجه] او عارف
و بينا گرديده است. و هركس از شناخت آن كوتاهى نمايد، شك كننده و ترديدگر
است.
2ـ اى سلمان
و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرمؤمنان. فرمود: معرفت
من به مقام نورانيت، شناخت خداوند عزّوجلّ است و معرفت خداوند
عزّوجلّ، شناخت من به مقام نورانيت است. و آن همان دين خالصى است كه
خداوند دربارهى آن فرمود: «در حالى كه دستورى را دريافت نكرده بودند جز
اين كه با كمال خلوص به آئين توحيد خدا را پرستش كنند و نماز را برپا دارند و
زكات بدهند، اين است آئين راستين.»
يَقُولُ مـا
اُمِرُوا اِلاّ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله وَ هُوَ الدّينُ
الْحَنيفِيَّةُ الْمُحَمَّدِيَّةُ السَّمْحَةُ وَ
قَوْلُهُ «يُقيمُوا الصَّلوةَ» فَمَنْ اَقامَ وِلايَتى فَقَدْ اَقامَ الصَّلوةَ
وَ اِقامَةُ وِلايَتى
صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لايَحْتَمِلُهُ اِلاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اَوْ نَبِىٌّ
مُرْسَلٌ اَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللّهُ
قَلْبَهُ لِلاْيمانِ، فَالْمَلَكُ اِذا لَمْ يَكُنْ مُقَرَّبا لَمْ يَحْتَمِلْهُ
وَ النَّبِىُّ اِذا لَمْ يَكُنْ مُرْسَلاً لَمْ
يَحْتَمِلْهُ وَ الْمُؤْمِنُ اِذا لَمْ يَكُنْ مُمْتَحَنا لَمْ يَحْتَمِلْهُ.»
قسمت سوم
خطبه:
«قُلْتُ يا
اَميرَ الْمُؤْمِنينَ مَنِ الْمُؤْمِنُ وَ ما نِهايَتُهُ وَ ما حَدُّهُ حَتّى
اَعْرِفَهُ؟ قالَ عليهالسلام :
يا اَبا عَبْدِاللّهِ قُلْتُ: لَبَّيْكَ يا اَخا رَسُولِ اللّهِ، قالَ:
اَلْمُؤْمِنُ الْمُمْتَحَنُ هُوَ الَّذى لا
يَرِدُ مِنْ اَمْرِنا اِلَيْهِ شَىْءٌ اِلاّ شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ وَ
لَمْ يَشُكَّ وَ لَمْ يَرْتَبْ.
اِعْلَمْ يا
اَباذَرٍّ اَنَا عَبْدُاللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ خَليفَتُهُ عَلى عِبادِهِ
لاتَجْعَلُونا اَرْبابا وَ قُولُوا
فى فَضْلِنا ما شِئْتُمْ فَاِنَّكُمْ لاتَبْلُغُونَ كُنْهَ ما فينا وَ
لانِهايَتَهُ، فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ
اَعْطانا اَكْبَرَ وَ اَعْظَمَ مِمّا يَصِفُهُ واصِفُكُمْ اَوْ يَخْطُرُ عَلى
قَلْبِ اَحَدِكُمْ فَاِذا
عَرَفْتُمُونا هكَذا فَاَنْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ.
قالَ
سَلْمانُ قُلْتُ يا اَخا رَسُولِ اللّهِ وَ مَنْ اَقامَ الصَّلوةَ اَقامَ
وِلايَتَكَ؟ قالَ نَعَمْ يا
سَلْمانُ تَصْديقُ ذلِكَ قَوْلُهُ تَعالى فِى الْكِتابِ الْعَزيزِ: «وَ
اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ
الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَكَبيرَةٌ اِلاّ عَلَى الْخاشِعينَ»(1).
فَالصَّبْرُ رَسُولُ اللّهِ وَ الصَّلوةُ اِقامَةُ
وِلايَتى فَمِنْها قالَ اللّهُ تَعالى «وَ اِنَّها لَكَبيرَةٌ» وَ لَمْ يَقُلْ
وَ اِنَّهُما لَكَبيرَةٌ لاَِنَّ
خداوند فرمود: امر نشدند مگر به پيامبرى حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله و آن
دين و آئين
يكتاپرستى آسان محمّدى است و اين كلام خدا را كه فرمود: «نماز را بر پا
دارند»، هر كه ولايت مرا بر پا دارد،
نماز را بر
پا داشته و بر پا داشتن ولايت من، سخت و دشوار است، جز فرشته
مقرب درگاه الهى يا پيامبر مرسل و يا مؤمنى كه خداوند قلب او را به ايمان
آزموده باشد، كسى قدرت حمل آن را ندارد؛ هنگامى كه فرشته مقرب و پيامبر
مرسل و مؤمن آزموده نباشد قدرت حمل آن را نخواهند داشت.
3ـ عرض كردم
اى اميرالمؤمنين! چه كسى مؤمن است و حدود و مرز ايمان
چيست؟ [بيان فرماييد] تا آن را بشناسم. فرمود: اى اباعبداللّه! عرض كردم: بلى
اى برادر رسول خدا صلىاللهعليهوآله . فرمود: مؤمن امتحان شده كسى است كه
چيزى از
امر ما بر او وارد نمىشود مگر اينكه خداوند سينه او را براى پذيرش آن، گشاده
ساخته و هرگز دچار شك و ترديد نمىگردد. اى اباذر! بدان من بندهى خداوند
عزّوجلّ و خليفهى او بر بندگانش هستم. ما را «رب» نپنداريد و هر چه در فضائل
ما مىخواهيد، بگوئيد چرا كه به كُنه و حقيقت و نهايت آنچه در ما وجود دارد
نخواهيد رسيد و خداوند عزّوجلّ [صفات] بزرگتر و عظيمتر از آنچه كه اَحَدى
از شما
بتواند آن را وصف نمايد يا بر قلبتان خطور كند به ما عطا فرموده است.
پس چون ما را اين گونه شناختيد، آنگاه مؤمن خواهيد بود. سلمان گفت: عرض
كردم اى برادر رسول خدا! هركس نماز را بر پا دارد، ولايت شما را بر پا داشته
است؟ فرمود: آرى اى سلمان! گواه اين حقيقت، فرموده خداوند متعال در قرآن
است «از صبر و نماز كمك بخواهيد كه اين كار جز براى فروتنان، گران است»
مراد از «صبر» رسول خدا صلىاللهعليهوآله و منظور از «نماز» برپا داشتن ولايت
من است.
بدين خاطر خداوند متعال فرمود: «و آن سخت و گران است» و نفرمود: «آن دو
سنگينند» زيرا
الْوِلايَةَ
كَبيرَةٌ حَمْلُها اِلاّ عَلَى الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعُونَ هُمُ الشّيعَةُ
الْمُسْتَبْصِرُونَ وَ
ذلِكَ لاَِنَّ اَهْلَ الاَْقاويلِ مِنَ الْمُرْجِئَةِ وَالْقَدَرِيَّةِ وَ
الْخَوارجِ وَ غَيْرِهِمْ مِنَ
النّاصِبِيَّةِ يُقِرُّونَ لِمُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله لَيْسَ بَيْنَهُمْ
خِلافٌ وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فى وِلايَتى
مُنْكِرُونَ لِذلِكَ جاحِدُونَ بِها اِلاَّ الْقَليلَ وَ هُمُ الَّذينَ
وَصَفُهُمُ اللّهُ فى كِتابِهِ العَزيزِ
قالَ: «اِنَّها لَكَبيرَةٌ اِلاّ عَلَى الْخاشِعينَ» وَ قالَ اللّهُ تَعالى فى
مَوْضَعٍ اخَرَ فى
كِتابِهِ الْعَزيزِ فى نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله وَ فى وِلايَتى
فَقالَ عَزَّوَجَلَّ:
«وَ بِئْرٍ
مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ»(1). فَالْقَصْرُ مُحَمَّدٌ
صلىاللهعليهوآله وَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ وِلايَتى
عَطَّلُوها وَ جَحَدُوها وَ مَنْ لَمْ يُقِرَّ بِوِلايَتى لَمْ يَنْفَعْهُ
الاِْقْرارُ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ اَلا اِنَّهُما
مَقْرُونانِ وَ ذلِكَ اَنَّ النَّبِىَّ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ وَ هُوَ اِمامُ
الْخَلْقِ وَ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدِهِ اِمامُ
الْخَلْقِ وَ وَصِىُّ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله كَما قالَ لَهُ النَّبِىُّ
صلىاللهعليهوآله «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هرُونَ مِنْ
مُوسى عليهالسلام اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى» وَ اَوَّلُنا مُحَمَّدٌ وَ
اَوْسَطُنا مُحَمَّدٌ وَ اخِرُنا مُحَمَّدٌ
صلىاللهعليهوآله فَمَنِ اسْتَكْمَلَ مَعْرِفَتى فَهُوَ عَلَى الدّينِ
الْقَيِّمِ كَما قالَ اللّهُ تَعالى «وَ ذلِكَ
دينُ الْقَيِّمَةِ» وَ سَأُبَيِّنُ ذلِكَ بِعَوْنِ اللّهِ وَ تَوْفيقِهِ.»
قسمت چهارم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ صَلَواتُ اللّهِ
عَلَيْكَ قالَ كُنْتُ
اَنَا وَ
مُحَمَّدٌ نُورا واحِدا مِنْ نُورِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فَاَمَرَاللّهُ
تَبارَكَ وَ تَعالى ذلِكَ النُّورَ
اَنْ يَشُقَّ فَقالَ لِلنِّصْفِ كُنْ مُحَمَّدا وَ قالَ لِلنِّصْفِ كُنْ عَلِيّا
فَمِنْها
حمل ولايت جز بر فروتنان، دشوار و سنگين است. و خاشعان، همان شيعيان
روشنبين و اهل بصيرتند. و آن بدين سبب است كه سخنوران منحرف، از قبيل
مرجئه و قدريّه و خوارج و ديگر ناصبيان، همگى به [نبوت [حضرت محمّد
صلىاللهعليهوآله اقرار دارند و در ميانشان (در اين مورد) اختلافى نيست، لكن
جز گروهى
اندك، همگى در مورد ولايت من اختلاف داشته و آن را انكار نموده و در مقابل
آن لجاجت مىورزند، و آنان كسانى هستند كه خداوند در كتاب عزيزش ايشان
را توصيف نموده و مىفرمايد: «همانا آن جز بر فروتنان گران است» و خداوند
متعال در جاى ديگرى از قرآن، نبوت حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله و ولايت مرا
اين گونه
بيان مىفرمايد:
«و چه
چاههايى كه وانهاده شد و چه قصرهاى رفيع كه بىصاحب ماند» مراد از
قصر، حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله و مقصود از چاه آب متروك، ولايت من است. آن
را
وانهاده و انكار نمودند. هر كه به ولايت من اقرار ننمايد، اقرار او به نبوت
حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله نفعى برايش نخواهد بخشيد؛ چرا كه آن دو مقرون
يكديگرند به خاطر اين كه پيامبر صلىاللهعليهوآله ، پيامبر مرسل و پيشواى خلق
بوده و پس
از او على عليهالسلام امام و پيشواى خلق و وصىّ حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله
است؛ همان
گونه كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «تو نسبت به من، به منزلهى هارون
نسبت به
موسى هستى، جز اينكه بعد از من پيامبرى نخواهد بود». اوّلين ما محمّد
صلىاللهعليهوآله ،
ميانى ما محمّد صلىاللهعليهوآله و آخرين ما محمّد صلىاللهعليهوآله است.
پس كسى كه معرفتش به
من، كامل باشد، او بر دين درست و استوار الهى قرار دارد؛ كه مىفرمايد: «اين
است آئين راستين» و به زودى به يارى و توفيق الهى، اين حقيقت را براى شما
روشن خواهم ساخت.
4ـ اى سلمان
و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امير مؤمنان كه درود خدا بر
تو باد. فرمود: «من و حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله نور واحدى نشأت يافته از
نور
خداوند
عزّوجلّ بوديم. تا آن كه خداى متعال به آن نور امر نمود كه دو قسمت
شود [سپس] به نيمى فرمود: محمّد صلىاللهعليهوآله باش و به نصف ديگر فرمود:
على
عليهالسلام باش.
قالَ رَسُولُ
اللّهِ صلىاللهعليهوآله عَلِىٌّ مِنّى وَ اَنَا مِنْ عَلِىٍّ وَ لا يُؤَدّى
عَنّى اِلاّ عَلِىٌّ وَ قَدْ وَجَّهَ
اَبابَكْرٍ بِبَرائَةٍ اِلى مَكَّةَ فَنَزَلَ جَبْرَئيلُ عليهالسلام فَقالَ يا
مُحَمَّدُ قالَ لَبَّيْكَ قالَ اِنَّ اللّهَ
يَأْمُرُكَ اَنْ تُؤَدِّيَها اَنْتَ اَوْ رَجُلٌ مِنْكَ فَوَجَّهَنى فِى
اسْتِرْدادِ اَبى بَكْرٍ فَرَدَدْتُهُ
فَوَجَدَ فى نَفْسِهِ وَ قالَ يا رَسُولَ اللّهِ اُنْزِلَ فِىَّ الْقُرْانُ
قالَ لاوَلكِنْ لايُؤَدّى اِلاّ اَنَا
اَوْ عَلِىٌّ.»
قسمت پنجم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ قالا لَبَّيْكَ يا اَخا رَسُولِاللّهِ قالَ عليهالسلام مَنْ
لا يَصْلَحُ لِحَمْلِ
صَحيفَةٍ يُؤَدِّيها عَنْ رَسُولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآله كَيْفَ يَصْلَحُ
لِـلاِْمامَةِ؟
قسمت ششم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ فَاَنَا وَ رَسُولُ اللّهِ كُنّا نُورا واحِدا صارَ رَسُولُ
اللّهِ صلىاللهعليهوآله
مُحَمَّدًا الْمُصْطَفى وَ صِرْتُ اَنَا وَصِيَّهُ الْمُرْتَضى وَ صارَ
مَحَمَّدٌ النّاطِقَ وَ صِرْتُ
اَنَا الصّامِتَ وَ اِنَّهُ لابُدَّ فى كُلِّ عَصْرٍ مِنَ الاَْعْصارِ اَنْ
يَكُونَ فيهِ ناطِقٌ وَ
صامِتٌ.»
قسمت هفتم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
صارَ مُحَمَّدٌ الْمُنْذِرَ وَصِرْتُ اَنَا الْهادِىَ وَ ذلِكَ قَوْلُهُ
عَزَّوَجَلَّ «اِنَّما
اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»فَرَسُولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله
الْمُنْذِرُ وَ اَنَا الْهادِى. «اَللّهُ يَعْلَمُ ما
تَحْمِلُ كُلُّ اُنْثى وَ ما تَغيضُ الاَْرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ
شَىْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ، عالِمُ
الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبيرُ الْمُتَعالِ، سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ اَسَرَّ
الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ
بدين لحاظ رسول خدا فرمود: على از من و من از على هستم و جز على كسى
ديگر نمىتواند از جانب من [فرمان الهى را [ادا نمايد. و زمانى كه ابابكر را با
سوره برائت به مكّه اعزام فرمود، جبرئيل عليهالسلام نازل شد و گفت: اى محمّد!
فرمود: بلى، عرضه داشت: خداوند به تو امر فرموده كه آن مأموريت را خودت
يا مردى از
خودت انجام دهد. پيامبر مرا به آن سو گسيل داشت تا ابوبكر را
بازگردانم و او را بازگرداندم. او درون خود نگرانى احساس نمود و گفت: اى
رسول خدا، آيا در مورد من آيهاى نازل شده است؟ فرمود: نه ولكن اين
مأموريت را كسى جز من و يا على انجام نخواهد داد.
5 ـ اى سلمان
و اى جندب! عرض كردند: بلى اى برادر رسول خدا. فرمود: كسى
كه براى حمل نوشتهاى از جانب رسول خدا صلاحيت ندارد، چگونه براى
پيشوايى مردم صلاحيت خواهد داشت؟
6ـ اى سلمان
و اى جندب! من و رسول خدا نور واحدى بوديم سپس او محمّد
مصطفى شد و من وصىّ او مرتضى شدم. محمّد صلىاللهعليهوآله ناطق شد و من ساكت
و
خاموش. به اين ترتيب در هر عصرى يكى بايد گويا باشد و ديگرى ساكت.
7ـ اى سلمان،
محمّد صلىاللهعليهوآله بيم دهنده شد و من رهبر و هدايت كننده و اين همان
فرمودهى خداوند عزّوجلّ است «[اى پيامبر] تو بيم دهندهاى و هر قومى را
هدايتگرى است» لذا رسول خدا صلىاللهعليهوآله بيم دهنده و من هدايت كنندهام.
سپس
آيات بعد از آن را تلاوت فرمود: «خداوند آنچه را كه هر مادهاى بدان باردار
مىشود و آنچه را رحمها كم يا افزون مىكنند مىداند و هر چيز نزد او مقدار
معينى دارد. او داناى نهان و آشكار و بزرگ و برتر است. چه پنهان سخن گوئيد
چه آشكار، و نيز
هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ، لَهُ
مَعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ
يَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِاللّهِ»(1)قالَ فَضَرَبَ عليهالسلام بِيَدِهِ عَلَى الاُْخْرى وَ قالَ
عليهالسلام صارَ
مُحَمَّدٌ صلىاللهعليهوآله صاحِبَ الْجَمْعِ وَ
صِرْتُ اَنَا صاحِبَ النَّشْرِ وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلىاللهعليهوآله
صاحِبَ الْجَنَّةِ وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ النّارِ
اَقُولُ لَها خُذى هذا وَ ذَرى هذا وَ صارَ
مُحَمَّدٌ صلىاللهعليهوآله صاحِبَ الرَّجْفَةِ وَ
صِرْتُ اَنَا صاحِبَ الْهَدَّةِ وَ اَنَا صاحِبُ اللَّوْحِ
الْمَحْفُوظِ الْهَمَنِى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عِلْمَ ما
فيهِ.
نَعَمْ يا
سَلْمانُ وَ يا جُنْدَبُ وَ صارَ مُحَمَّدٌ «يسآ وَالْقُرْآنِ الْحَكيمِ» وَ
صارَ مُحَمَّدٌ
«نآ وَالْقَلَمِ» وَ صارَ مُحَمَّدٌ «طه ما اَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْانُ
لِتَشْقى» وَ صارَ
مُحَمَّدٌ صلىاللهعليهوآله صاحِبَ الدَّلالاتِ وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ
الْمُعْجِزاتِ وَ الاْياتِ، وَ صارَ
مُحَمَّدٌ صلىاللهعليهوآله خاتَمَ النَّبِيّينَ وَ صِرْتُ اَنَا خاتَمَ
الْوَصِيّينَ وَ اَنَا الصِّراطُ الْمُسْتَقيمُ
وَ اَنَا
«النَّبَاءُ الْعَظيمُ اَلَّذى هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُونَ»(1) وَ لا
اَحَدٌ اخْتَلَفَ اِلاّ فى وِلايَتى،
وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلىاللهعليهوآله صاحِبَ الدَّعْوَةِ وَ صِرْتُ اَنَا
صاحِبَ السَّيْفِ، وَ صارَ مُحَمَّدٌ
صلىاللهعليهوآله نَبِيًّا مُرْسَلاً وَ صِرْتُ اَنَا صاحِبَ اَمْرِ
النَّبِىِّ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ «يُلْقِى الرُّوحَ
مِنْ اَمْرِهِ عَلى مِنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»(2) وَ هُوَ
رُوحُاللّهِ لا يُعْطيهِ وَ لا يُلْقى هذَا
الرُّوحَ اِلاّ عَلى مَلَكٍ مُقَرَّبٍ اَوْ نَبِىٍّ مُرْسَلٍ اَوْ وَصِىٍّ
مُنْتَجَبٍ فَمَنْ اَعْطاهُ اللّهُ
هذَاالرُّوحَ فَقَدْ اَبانَهُ مِنَ النّاسِ وَ فَوَّضَ عَلَيْهِ الْقُدْرَةَ وَ
اَحْيَا الْمَوْتى وَ عَلِمَ بِما
كانَ وَ ما يَكُونُ وَ سارَ مِن الْمَشْرِقِ اِلَى الْمَغْرِبِ وَ مِنَ
الْمَغْرِبِ اِلَى الْمَشْرِقِ فى
لَحْظَةِ عَيْنٍ وَ عَلِمَ ما فِى الضَّمائِرِ وَ الْقُلُوبِ وَ عَلِمَ ما فِى
السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ»
مخفى شدگان
در شب يا پيدايان در روز براى او يكسان است. فرشتگان مدام از
پيشرو و پشت سر به امر خدا آدمى را حفظ مىكنند.»
[سلمان] گفت:
آن حضرت دست خود را بر دست ديگرش زد و فرمود: حضرت
محمّد صلىاللهعليهوآله صاحب جمع شد و من صاحب نشر. حضرت محمّد
صلىاللهعليهوآله صاحب
بهشت شد و من صاحب دوزخ كه به آن مىگويم اين را بگير و آن را رها كن.
حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله صاحب «زلزله و لرزش» شد و من صاحب «ويرانى و
غرش». منم صاحب لوح محفوظ و خداوند تمام علم آن را به من الهام فرمود.
آرى اى سلمان
و اى جندب! حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله «يس و القرآن الحكيم» و «ن
و القلم» و «طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقى» و صاحب دلالات و راهنمايىها
شد و من صاحب معجزات و نشانهها؛ و حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله آخرين پيامبر
شد
و من آخرين وصى (بلافصل پيامبران). منم «راه مستقيم»
و منم آن
«خبر بزرگى كه در آن اختلاف كردند» و كسى جز در ولايت من اختلاف
نكرد. حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله صاحب دعوت شد و من صاحب شمشير. حضرت
محمّد صلىاللهعليهوآله پيامبر مرسل شد و من صاحب امر پيامبر
صلىاللهعليهوآله . خداوند عزّوجلّ
مىفرمايد: «خداوند روح را به امر خود بر هر يك از بندگان خويش كه بخواهد
مىفرستد» و او روح خداوند است. خداوند آن را جز به فرشته مقرّب يا پيامبر
مرسل يا وصى برگزيده عطا نمىكند و نمىفرستد. خداوند به هر كه اين روح را
عطا فرمايد او را از ديگر مردمان جدا و متمايز گردانيده و قدرت را به او واگذار
مىنمايد بگو نهاى كه مرده را زنده كند و به آنچه شده و خواهد شد دانا شود. در
يك چشم بر هم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق مىرود و به آنچه
در دلها، آسمانها و زمين است آگاهى مىيابد.
قسمت هشتم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ وَ صارَ مُحَمَّدٌ صلىاللهعليهوآله الذِّكْرَ الَّذى قالَ
اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: «قَدْ
اَنْزَلَ اللّهُ اِلَيْكُمْ ذِكْرا رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ اياتِ
اللّهِ»(1) اِنّى اُعْطيتُ عِلْمَ الْمَنايا وَ
الْبَلايا وَ فَصْلَ الْخِطابِ وَ اسْتُودِعْتُ عِلْمَ الْقُرْانِ وَ ما هُوَ
كائِنٌ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ
مُحَمَّدٌ صلىاللهعليهوآله اَقامَ الْحُجَّةَ حُجَّةً لِلنّاسِ وَ صِرْتُ
اَنَا حُجَّةَاللّهِ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ اللّهُ لى
ما لَمْ يَجْعَلْ لاَِحَدٍ مِنَ الاَْوَّلينَ وَ الاْخِرينَ لا لِنَبِىٍّ
مُرْسَلٍ وَ لا لِمَلَكٍ مُقَرَّبٍ.»
قسمت نهم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ، قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ قالَ عليهالسلام اَنَا
الَّذى حَمَلْتُ
نُوحا فِى السَّفينَةِ بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا الَّذى اَخْرَجْتُ يُونُسَ مِنْ
بَطْنِ الْحُوتِ بِاِذْنِ
رَبّى وَ اَنَا الَّذى جاوَزْتُ بِمُوسَى بْنِ عِمْرانَ عليهالسلام الْبَحْرَ
بِاَمْرِ رَبّى وَ اَنَا الَّذى
اَخْرَجْتُ اِبْراهيمَ عليهالسلام
مِنَ النّارِ بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا الَّذى دَحَوْتُ
الاَْرْضَ وَ اَجْرَيْتُ اَنْهارَها وَ فَجَّرْتُ
عُيُونَها وَ غَرَسْتُ اَشْجارَها بِاِذْنِ رَبّى وَ
اَنَا عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ وَ اَنَا الْمُنادى مِنَ
مَكانٍ
قَريبٍ قَدْ سَمِعَهَا الثَّقَلانِ الْجِنُّ وَ الاِْنْسُ وَ فَهَمَهُ قَوْمٌ
اِنّى لاَُسْمِعُ كُلَّ قَوْمٍ
جَبّارينَ وَ الْمُنافِقينَ بِلُغاتِهِمْ وَ اَنَا الْخِضْرُ عليهالسلام عالِمُ
مُوسى عليهالسلام وَ اَنَا مُعَلِّمُ
سُلَيْمانَ عليهالسلام بْنَ داوُدَ عليهالسلام وَ اَنَا ذُوالْقَرْنَيْنِ
عليهالسلام وَ اَنَا قُدْرَةُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.
قسمت دهم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ، اَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٍ اَنَا وَ اَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ
مُحَمَّدٌ مِنّى، قالَ
اللّهُ تَعالى: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ
لايَبْغِيانِ»».
8ـ اى سلمان
و اى جندب! حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله «ذكر» شد كه خداوند عزّوجلّ
در قرآن مىفرمايد: «و هر آينه خداوند به سوى شما ذكر يعنى رسولش را فرستاد
كه آيات الهى را بر شما بخواند» همانا به من علم منايا (مرگ و ميرها) و بلاها و
فصل الخطاب (حكم قاطع در داورى) عطا شده و علم قرآن و آنچه تا روز
قيامت خواهد شد به من سپرده شده است. حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله حجّت خدا و
برهان را براى مردم، اقامه نمود و من حجّت خداى عزّوجلّ شدم. خداوند
درون من چيزهايى را به وديعه نهاده كه براى احدى چه از اولين و آخرين، و چه
از پيامبر مرسل و فرشته مقرّب قرار نداده است.
9ـ اى سلمان
و اى جندب! گفتند: بلى، اى اميرمؤمنان عليهالسلام . فرمود: من آن كسى
هستم كه به اذن پروردگارم نوح را در كشتى سوار كردم [و او را از غرق شدن
نجات دادم] . من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم، يونس را از شكم ماهى
بيرون آوردم. من آن كسى هستم كه به فرمان پروردگارم، موسىبن عمران را از
دريا عبور دادم. من آن كسى هستم كه به اذن پروردگار ابراهيم را،
از آتش بيرون آوردم، من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم
زمين را گسترانيده و
رودخانههاى آن را جارى ساخته و چشمههايش را گشوده و
درختهاى آن را
كاشتم. منم عذاب روز «ظلّه»(1) منم آن ندا كننده از جاى نزديك كه ثقلان (جنّ و
انس) آن را شنيدند و گروهى آن را فهميدند. من آن كسى هستم
كه هر روز صداى
جبّاران و
منافقان را به زبان خودشان مىشنوم، منم خضر داناى موسى و منم
آموزگار سليمان پسر داود، منم ذوالقرنين و منم قدرت خداى عزّوجلّ.
10ـ اى سلمان و
اى جندب! من محمّدم و او من است. من از محمّدم و محمّد
از من است. خداى تعالى مىفرمايد: «دو دريا را به هم آميخت و ميان آن دو
برزخ و فاصلهاى است كه به حدود يكديگر تجاوز نمىكنند».
قسمت يازدهم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ، قالا: لَبَّيْكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ، قالَ اِنَّ مَيِّتَنا
لَمْ يَمُتْ وَ
غائِبَنا لَمْ يَغِبْ وَ اِنَّ قَتْلانا لَنْ يُقْتَلُوا».
قسمت دوازدهم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ، قالا لَبَّيْكَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْكَ قالَ اَنَا اَميرُ
كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ
مُؤْمِنَةٍ مِمَّنْ مَضى وَ مِمَّنْ بَقِىَ وَ اُيِّدْتُ بِرُوحِ الْعَظَمَةِ وَ
اِنَّما اَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبيدِ اللّهِ
تَعالى لاتُسَمُّونا اَرْبابا وَ قُولُوا فى فَضْلِنا ما شِئْتُمْ فَاِنَّكُمْ
لَنْ تَبْلُغُوا منْ فَضْلِنا كُنْهَ
ما جَعَلَهُ اللّهُ لَنا وَ لا مِعْشارَ الْعَشْرِ لاَِنّا اياتُ اللّهِ وَ
دَلائِلُهُ وَ حُجَجُ اللّهِ وَ خُلَفاؤُهُ وَ
اُمَناءُهُ وَ اَئِمَّتُهُ
وَ وَجْهُ
اللّهِ وَ عَيْنُاللّهِ وَ لِسانُ اللّهِ بِنا يُعَذِّبُ اللّهِ عِبادَهُ
وَ بِنا يُثيبُ، وَ مِنْ بَيْنِ خَلْقِهِ
طَهَّرَنا وَ اخْتارَنا وَ اصْطَفانا وَ لَوْ قالَ قائِلٌ لِمَ وَ كَيْفَ وَ
فيمَ لَكَفَرَ وَ اَشْرَكَ لاَِنَّهُ
لايُسْئَلُ عَمّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ».
قسمت سيزدهم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ، قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ صَلَواتُ اللّهِ
عَلَيْكَ قالَ عليهالسلام
مَنْ امَنَ بِما قُلْتُ وَ صَدَّقَ بِما بَيَّنْتُ وَ فَسَّرْتُ وَ شَرِحْتُ وَ
اَوْضَحْتُ وَ نَوَّرْتُ وَ
بَرْهَنْتُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ اِمْتَحَنَ اللّهُ قَلْبَهُ لِلاْيمانِ
وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ هُوَ
عارِفٌ مُسْتَبْصِرٌ قَدِ انْتَهى وَ بَلَغَ وَ كَمَلَ وَ مَنْ شَكَّ وَ عَنَدَ
وَ جَحَدَ وَ وَقَفَ وَ تَحَيَّرَ
وَ ارْتابَ فَهُوَ مُقَصِّرٌ وَ ناصِبٌ.»
11ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند:
بلى، اى اميرمؤمنان عليهالسلام . فرمود:
مردهى ما نمرده و غايب ما غيبت ننموده و كشته شدگان از
ما هرگز كشته
نشدهاند.
12ـ اى سلمان و
اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى كسى كه درود خدا بر تو
باد. فرمود: من امير و فرمانرواى هر مرد و زن مؤمن از گذشتگان و آيندگانم و با
روح عظمت تأييد شدهام. من بندهاى از بندگان خداوندم. ما را رب نناميد و هر
چه مىخواهيد در فضايل ما بگوييد؛ چرا كه به كُنه آنچه كه خداوند براى ما قرار
داده، حتى به يك دهم از يك دهم آن نخواهيد رسيد؛ زيرا ما نشانهها و
راهنمايان و حجّتها و جانشينان و امانتداران و امامان از طرف خدا هستيم.
و نيز ما وجه
و چشم و زبان خداييم. خداوند بندگانش را به واسطهى ما عذاب و
پاداش مىدهد و از ميان خلقش تنها ما را پاك نمود و برگزيد و اختيار فرمود. و
اگر كسى چون و چرا كند همانا كافر و مشرك است؛ زيرا خداوند دربارهى آنچه
مىكند [در برابر هيچكس [پاسخگو نيست. در حالى كه بندگان مورد سؤال و
بازخواست قرار مىگيرند.
13ـ اى سلمان
و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرالمؤمنين عليهالسلام درود
خدا بر تود باد. فرمود: هركس به آنچه كه گفتم ايمان آورد و به آنچه كه آن را با
بيان، تفسير، شرح، روشنى، نورانيت و دليل توضيح دادم، اعتراف كند، مؤمن
امتحان شدهاى است كه خداوند قلب او را براى ايمان آزموده و سينهاش را براى
پذيرش اسلام فراخ نموده و او عارف روشنبين و اهل بصيرتى است كه به
نهايت بلوغ و كمال رسيده است و اگر كسى درباره آنچه گفتم شك كند، عناد
ورزد، انكار نمايد، باز ايستد، حيران شود و ترديد كند، مقصر و ناصبى و دشمن
است.
قسمت چهاردهم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ، قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ صَلَواتُ اللّهِ
عَلَيْكَ قالَ عليهالسلام
اَنَا اُحْيى وَ اُميتُ بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا اُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ
وَ ما تَدَّخِرُونَ فى بُيُوتِكُمْ
بِاِذْنِ رَبّى وَ اَنَا عالِمٌ بِضَمائِرِ قُلُوبِكُمْ وَ الاَْئِمَّةُ مِنْ
اَوْلادى يَعلَمُونَ وَ يَفْعَلُونَ هذا
اِذا اَحَبُّوا وَ اَرادُوا، لاَِنّا كُلَّنا واحدٌ اَوَّلُنا مُحَمَّدٌ وَ
اخِرُنا مُحَمَّدٌ وَ اَوْسَطُنا مُحَمَّدٌ وَ
كُلُّنا
مُحَمَّدٌ فَلا تُفَرِّقُوا بَيْنَنا وَ نَحْنُ اِذا شِئْنا شاءَاللّهُ وَ اِذا
كَرِهْنا كَرِهَ اللّهُ، اَلْوَيْلُ كُلُّ
الْوَيْلِ لِمَنْ اَنْكَرَ فَضْلَنا وَ خُصُوصِيَّتَنا وَ ما اَعْطانَا اللّهُ
رَبُّنا لاَِنَّ مَنْ اَنْكَرَ شَيْئا مِمّا
اَعْطانَااللّهُ فَقَدْ اَنْكَرَ قُدْرَةَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَشيئَتَهُ
فينا.
يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ، قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ صَلَواتُ اللّهِ
عَلَيْكَ قالَ عليهالسلام
لَقَدْ اَعْطانَا اللّهُ رَبُّنا ما هُوَ اَجَلُّ وَ اَعْظَمُ وَ اَعْلى وَ
اَكْبَرُ مِنْ هذا كُلِّهِ. قُلْنا يا
اَميرَالْمُؤمِنينَ مَا الَّذى اَعْطاكُمْ ما هُوَ اَعْظَمُ وَ اَجَلُّ مِنْ هذا
كُلِّهِ. قالَ عليهالسلام قَدْ
اَعْطانا رَبُّنا عَزَّوَجَلَّ عِلْمَنا لِلاِْسْمِ الاَْعْظَمِ الَّذى لَوْ
شِئْنا خُرِقَتِ السَّمواتُ
وَالاَْرْضُ وَالْجَنَّةُ وَ النّارُ وَ نَعْرُجُ بِهِ اِلَى السَّماءِ وَ
نَهْبِطُ بِهِ الاَْرْضَ وَ نُغَرِّبُ وَ
نُشَرِّقُ وَ نَنْتَهى بِهِ اِلَى الْعَرْشِ فَنَجْلِسُ عَلَيْهِ بَيْنَ يَدَىِ
اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ يُطيعُنا كُلُّ
شَىْءٍ حَتَّى السَّمواتُ وَ الاَْرْضِ وَالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ وَ النُّجُومِ
وَالْجِبالِ وَالشَّجَرِ وَ
الدَّوابِّ وَ الْبِحارِ وَ الْجَنَّةِ وَ النّارِ اَعْطانَااللّهُ ذلِكَ
كُلَّهُ بِالاِْسْمِ الاَْعْظَمِ الَّذى
عَلَّمَنا وَ خَصَّنا بِهِ وَ مَعَ هذا كُلِّهِ نَأْكُلُ وَ نَشْرَبُ وَ نَمْشى
فِى الاَْسْواقِ وَ نَعْمَلُ هذِهِ
الاَْشْياءُ بِاَمْرِ رَبِّنا وَ نَحْنُ عِبادُاللّهِ الْمُكْرَمُونَ الَّذينَ
لايَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِهِ
14ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرالمؤمنين عليهالسلام ، كه
درود خدا بر تو باد. فرمود: من به اذن پروردگارم زنده مىكنم و مىميرانم و به
آنچه مىخوريد و در خانههايتان مىاندوزيد، به شما خبر مىدهم. و من به
نهانىهاى دلتان آگاهم و امامان از فرزندان من نيز، هرگاه بخواهند و مايل باشند،
همه اينها را مىدانند و انجام مىدهند؛ زيرا ما (ائمه هدى عليهمالسلام) يكى
هستيم. اوّلين ما محمد، آخرين ما محمد و ميانى ما محمد است و همه ما
محمّد هستيم. پس بين ما جدايى قائل نشويد. هنگامى كه ما چيزى را بخواهيم،
خداوند آن را خواسته و هرگاه از چيزى كراهت داشته باشيم، خداوند از آن
كراهت داشته است. نفرين و تمام نفرين بر كسى باد كه فضل و ويژگى ما و آنچه
پروردگار به ما عطا نموده است را انكار نمايد؛ زيرا هر كس چيزى از آنچه
خداوند به ما عطا نموده انكار نمايد، همانا قدرت الهى و مشيت خداوندى را در
مورد ما انكار نموده است.
اى سلمان و
اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرالمؤمنين عليهالسلام ، درود خدا
بر تود باد. فرمود: پروردگار ما «اللّه» آنچه به ما عطا فرموده، والاتر و
بزرگتر از
همهى اينهاست. عرض كرديم: آن، چه عطيهاى است كه بزرگتر از همه
اينهاست؟ فرمود: خداوند اسم اعظم را در اختيار ما نهاده كه اگر بخواهيم، به
وسيله آن، آسمانها، زمين، بهشت و دوزخ را مىشكافيم. از آسمان بالا مىرويم
و به زمين فرود مىآييم، به شرق و غرب مىرويم و به عرش رسيده، در برابر
خداى عزّوجلّ مىنشينيم و همه چيزها، حتى آسمانها، زمين، خورشيد، ماه،
ستارگان، كوهها، درختان، چارپايان، درياها، بهشت و دوزخ، از ما اطاعت
مىكنند. تمام اينها را خداوند به وسيله اسم اعظم كه به ما آموخت عطا فرموده
است و با اين حال، ما مىخوريم، مىآشاميم و در ميان بازارها راه مىرويم. و
همه اين امور را به فرمان پروردگارمان انجام مىدهيم. ما بندگان صاحب كرامت
خداونديم. «آنان كه در سخن، بر خدا پيشى نمىگيرند و به فرمان او
يَعْمَلُونَ
وَ جَعَلَنا مَعْصُومينَ مُطَهَّرينَ وَ فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ
الْمُؤْمِنينَ
فَنَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُلِلّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ
لَوْلا اَنْ هَدانَااللّهُ وَ حَقَّتْ
كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَىالْكافِرينَ اَعْنِى الْجاحِدينَ بِكُلِّ ما
اَعْطانَااللّهُ مِنَ الْفَضْلِ وَ
الاِْحْسانِ.»
قسمت پانزدهم
خطبه:
«يا سَلْمانُ
وَ يا جُنْدَبُ فَهذا مَعْرِفَتى بِالنُّورانِيَّةِ فَتَمَسَّكْ بِها راشِدا
فَاِنَّهُ لايَبْلُغُ
اَحَدٌ مِنْ شيعَتِنا حَدَّ الاِْسْتِبْصارِ حَتّى يَعْرِفَنى بِالنُّورانِيَّةِ
فَاِذا عَرَفَنى بِها كانَ
مُسْتَبْصِرا بالِغا كامِلاً قَدْ خاضَ بَحْرا مِنَ الْعِلْمِ وَ ارْتَقى
دَرَجَةً مِنَ الْفَضْلِ وَ اطَّلَعَ
عَلى سِرٍّ مِنْ سِرِّاللّهِ وَ مَكْنُونِ خَزائِنِهِ».
كار مىكنند»
خداوند ما را معصوم و پاك قرار داده و بر بسيارى از بندگان مؤمنش
برترى بخشيده است. لذا ما مىگوييم: «سپاس و ستايش مخصوص خدايى
است كه ما را به اين (امور) هدايت نمود و اگر خدا ما را هدايت نمىكرد، به آن
راه نمىيافتيم و كافرين سزاوار عذاب شدند و وعده عذاب درباره آنها حتمى
است و آنها كسانى هستند كه آنچه خداوند به ما بخشش و احسان نموده انكار
مىورزند.
15ـ اى سلمان
و اى جندب! اين است معرفت من به نورانيت، اينك با رُشد و
هدايت بدان چنگ بزنيد؛ زيرا هيچيك از شيعيان ما به سر حد بصيرت و
روشنبينى نمىرسند مگر مرا به [مقام] نورانيت بشناسند. پس هرگاه چنين شد،
به طور كامل به بصيرت و روشنبينى رسيده و در دريايى از علم فرو رفته و
مرتبهاى از فضيلت را پيموده و بر رازى از رازها و گنجينههاى پنهان خدا آگاهى
يافتهاند.