يکي ديگر از خطبه هاي نادره اميرالمومنين علي ع ،خطبه تطنجيه مي باشد که درسطح بسياربالايي از معارف الهي قراردارد و براي اولوالألباب داراي اسرارفراواني است.

خوانندگان اين خطبه با عظمت در هر سطح و مقامي که باشند مي توانند به اندازه معرفت و استعداد خود از اين اقيانوس معارف بهره گيرند.

اما اي عزيز، بدان که موجود نخستين حقيقت محمديه يا عقل اول ، همان ولايت علويه مرتضويه مي باشـد.اين مخلوق اول با خلق تمام ممکنات در ارتباطي شگرف است، وعلي ع دراين مقام تحت عنوان صادراول يا نفس لاهوتيه ملکوتيه کليه الهيه ظاهرشده است. اين حديث شريف نبوي ص اشاره زيبايي به اين کلام دارد:

يا علي، همانا خداوند تعالي به من فرمود: من علي را با پيامبران درباطن برانگيختم وبا تودرظاهر مبعوث نمودم.

حال اين صادراول درخطبه تطنجيه به سخن آمده وپرده ازرخ برگرفته واسراري را بازگومي کند:

 

خطبه تطُنجيه

 

حمد و سپاس از آنِ خدايى است كه جوّها را گشود و هوا را شكافت و اطراف آن را پاره كرد، روشنايى را روشنايى بخشيد و مردگان را زنده نمود و زنده‏ها را ميراند. حمد مى‏كنم او را حمدى كه:

 

ساطع شده و سپس بلند گرديده و رسيده و درخشيده و نو بيرون آمده، پس پناه جسته و ترسيده و ... درخشيده و تابان شده است.

 

[حمدى كه] به سوى آسمان آهسته اوج مى‏گيرد و در فضا با اعتدال مى‏رود.

آسمان‏ها را بدون ستون آفريد و آن‏ها را بدون پايه برپا داشت و آن را به ستارگان درخشان زينت داد و در جوّ، ابرهاى متراكم را باز داشت و كوه‏ها و درياها را برتلاطم موج آفريد ...

 

شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله

 

حمد مى‏كنم او (خدا) را و حمد براى اوست و گواهى مى‏دهم كه هيچ خدايى

جز اللّه‏ نيست، تنهاست و شريكى ندارد. گواهى مى‏دهم محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بنده ورسول خداست كه او را از صل [نژاد] برتر انتخاب فرمود و ميان عربِ اصيل فرستاد، او را هدايتگر و هدايت يافته و بزرگ قوم و راضى و پسنديده و طلسمى مبعوث فرمود. دلائل [توحيد [را به وسيله او بپا داشت و رسالت‏ها را به او ختم فرمود و مسلمان‏ها را به وسيله‏ى او نصرت بخشيد و دين را به سبب او آشكاركرد. درود خداوند بر او و آل پاكش باد.

 

تمسّك به ولايت اميرالمؤمنين عليه‏السلام

 

اى مردم، با حُسن يقين و مواظبت بر دين و اقرار به وصيت پيامبرتان به سوى بيعت من بشتابيد؛ همان پيامبرى كه به سبب ولايتش نجات يافتيد و با بازگشت به بهشت كه جايگاه پاداش و ثواب است رستگار شُديد.

 

اى شيعيان من، به سوى من بازگرديد و ملازم بيعت من باشيد و با حُسن يقين بردين مواظبت نماييد وبه وصىّ پيامبرتان تمسك بجوييد؛ همان كسى كه نجات شما به سبب اوست و به سبب دوستيش در روز رنج و عذاب، براى شما نجات است.

مقام شامخ ولايت در خلقت

 

من آرزو كننده و آرزو شونده‏ام. من صاحب فضيلتم و وصىّ رسول خدايم، من تقسيم كننده‏ى بهشت و دوزخ هستم. من بر تطنجين ايستاده‏ام. من ناظر بر دو مشرق و دو مغربم. به خدا سوگند، فردوس را با چشمم ديده‏ام. او در درياى هفتم است كه در آن [دريا] كشتى‏ها جاريست ...

 

و ديدم زمين در هم پيچيده شده، مانند پيچيده شدن لباس كوتاه، و او در پاره‏اى از خليج راست است؛ از طرفى كه دنباله مشرق است. دو تطنج [تطنجان]، دوخليج از آب است كه گويا در طرف چپ، دو تطنج [تطنجين [هستند و من متولّى دايره‏ى آن هستم. فردوس و آنچه در اوست [چيزى [نيست مگر مانند انگشتر در انگشت.

 

و خورشيد را هنگام غروبش ديده‏ام. او همانند پرنده‏اى است كه به لانه‏اش

بازمى‏گردد. اگر برخورد سر فردوس و آميخته شدن دو تطنج و صداى كشتى‏ها نبود، هر آينه، هر كس در آسمان‏ها و در زمين بود صداى وارد شدن فرسوده‏ى سوزان خورشيد را در آب سياه در چشمه گل‏آلود مى‏شنيد. همانا من ازعجايبى ازخلق خدا آگاهم كه جز خدا، كسى آن را نمى‏داند.

 

مقام علم لدنّى على‏بن‏ابى‏طالب عليه‏السلام

 

همانا براى من كشف شد، پس شناختم و پروردگارم مرا تعليم داد و آموختم.

آگاه باشيد، پس حفظ كنيد و ضجّه نكنيد و نلرزيد. اگر بر شما ترس نداشتم كه بگوييد جنّى شده است و يا مرتدّ گشته، هر آينه خبر مى‏دادم به آنچه

[گذشتگان [بر آن بوده‏اند و شما در آن هستيد و به آنچه تا روز قيامت با آن

مواجه مى‏شويد.

 

 

 

[اين] علمى است كه ظرفيت آن به من داده شده و من آن را آموختم. اين علم ازتمام انبيا پوشيده شده، جز از صاحب شريعت شما كه درود خداوند بر او و برآلش باد. پس رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله علمش را به من ياد داد و ...

ولايت تكوينى و تسخير ماسِوَى اللّه‏

 

آگاه باشيد كه ما بيم دهندگان نخستين و بيم دهندگان آخرت و دنيا و بيم

دهندگان هر وقت و هر زمان هستيم. به سبب ما هلاك شد آن كس كه هلاك شد و به سبب ما نجات يافت آن كس كه نجات يافت. پس اين موضوع را در مورد ما بزرگ نشماريد. قسم به آن خدايى كه دانه را شكافت و مخلوقات را بيافريد، و به جبروت و عظمت متفرد است، همانا خورشيد، بادها، جنّ، خزندگان، گزندگان، پرندگان، درختان و درياها، مسخّر من شده‏اند و شما مُلك سليمان را بزرگ مى‏شماريد و [در حالى كه مُلك [سليمان چيست؟ اگر او را مى‏شناختيد و براى شما كشف [حُجُب] مى‏شد و او را مى‏ديديد، در درون نفسهايتان هلاك مى‏شديد. ما با آدم، نوح، موسى، عيسى، داوود، سليمان و انبيايى كه بين آن‏ها و بين ساير پيامبران بوده‏اند، همراه بوده‏ايم؛ پس همه‏ى آن‏ها (انبيا)، به سوى ما حركت مى‏كنند و در راه ما قدم برمى‏دارند و به سبب ما رشد مى‏كنند.

 

احاطه كلّى بر ماسِوَى اللّه‏

 

مردى عرضه داشت: اى اميرالمؤمنين، اين سخنان، متداول شده و ما آن را از تو نقل كرده و بعد از تو درباره‏اش سخن مى‏گوييم و از معانى‏اش سؤال مى‏شويم؛ ولى نمى‏دانيم كه چيست؟ فرمود: بسيار دور است، بسيار دور است [از فهم شما] اين علمى كه حدّى براى آن نيست. موجش به تلاطم آمده و آنچه را در آن است بيرون مى‏افكند [مطالبى] كه سكوت در مورد آن‏ها براى من جايز نيست؛ زيرا در غير اين صورت، از آنچه خداوند به من عطا فرمود، احدى سؤال نمى‏كرد. سوگند به آن خدايى كه دانه را شكافت و مخلوقات را آفريد، دنيا به من عرضه شد و من از آن اعراض كردم. من واژگون كننده‏ى دنيا بر صورتش هستم تا آن جا كه از من روى گردان شد. چه زمانى ملحق شونده به من ملحق مى‏شود.

همانا من آنچه را بر فراز فردوس نخستين و آنچه زير زمين هفتم و آنچه در

آسمان‏هاى بلند و آنچه بين آنهاست و آنچه در زير زمين است مى‏دانم.

 

 

به پروردگار عرش سوگند، اگر مى‏خواستم به شما از پدرانتان و گذشتگانتان خبرمى‏دادم كه كجا بودند و از كه بودند و اكنون كجايند و به سوى چه چيزى رفتند.

چه بسيار خورنده‏اى از شما كه گوشت برادرش را مى‏خورد و نوشنده‏اى كه درسر پدرش مى‏نوشد، در حالى كه به او اشتياق دارد و فردا اميد او را دارد.

دور است دور، هنگامى كه پوشيده آشكار شود و آنچه در سينه‏هاست به بيرون افتد ...

 

... اگر بر شما آشكار شود آنچه از من در قديم اوّل بوده و آنچه از من در آخرصورت مى‏گيرد، هر آينه شگفتيهاى بزرگ و امور اعجاب‏آور و كارها واحاطه‏هايى را مشاهده مى‏كرديد.

 

مصاحبت اميرالمؤمنين على عليه‏السلام در خلقت

 

من صاحب خلق اوّل قبل از نوح اوّل هستم. اگر كارهاى عجيب و غريبى كه دربين زمان حضرت آدم تا زمان حضرت نوح انجام داده‏ام مى‏دانستيد و

درمى‏يافتيد كه چه امت‏هايى را هلاك كردم، [بسيار متعجب مى‏شديد] همانا

عذاب سزاوارشان بود؛ زيرا بد عمل مى‏كردند.

 

من صاحب طوفان اوّلم، من صاحب طوفان دوم هستم. من صاحب سيل عرم طاقت‏فرسا هستم. من صاحب اسرار مكنون و پوشيده‏ام. من صاحب عاد وباغهايم. من صاحب ثمود و آيات و نشانه‏هايم. من زير و رو كننده‏ى آن هستم.

من لرزاننده و تكان دهنده‏ى آن هستم. من هلاك كننده آن هستم. من تدبير

كننده‏ى آن هستم. من بنا كننده‏ى آن، من گسترش دهنده آن، من ميراننده آن، من زنده كننده آن هستم. من اوّلم، من آخرم، من ظاهرم، من باطنم..

 

من در عالم ذرّ و قبل از آن بودم. من با گردش فلك و قبل از آن بودم. من با قلم وقبل از آن بودم. من با لوح و قبل از آن بودم. من صاحب ازليّت و ابديّت هستم.

من صاحب جابلقا و جابرسا هستم. من صاحب رفرف و بهرام هستم. من تدبيركننده‏ى عالم اوّلم؛ هنگامى كه نه اين آسمان و نه اين زمين شما بود. ...

+ نوشته شده در  2012/9/22ساعت 22:7  توسط ALIWAHEED SAJDI halepoto  |