سوال::

اگر حضرت مهدی(عج) به عنوان امام دوازدهم شيعيان هست و قادر بر انجام هر كاری از سوی خدا است، پس چرا شيعيان اينقدر مشكلات مختلف اجتماعی،فرهنگی و فقهی و... دارند و چرا ایشان این مشکلات را برطرف نمی‌كند؟

پاسخ::

اعتقاد ما بر این هست که حضرت مهدی(عج) به عنوان امام دوازدهم ما است و در سال 255 (ه.ق) متولد شده (1) و الان نيز زنده است ولی در غيبت به سر می برد(2) و نيز معتقديم ايشان با اذن الهی كارهای خارق‌العاده را می‌تواند انجام دهد و برای هر يك از مواردی كه ذكر شد رواياتی آمده است و علاوه بر آن روايات ملاقات‌هايی(3) كه با ايشان چه در زمان حيات پدرشان و چه در زمان امامت آن بزرگوار با ايشان انجام شده سندی بر اعتقاد ما به زنده بودن ايشان می باشد و نيز صدور كرامت‌های(4) بسياری از سوی ايشان در طول مدت حياتشان تاكنون، گواه صدقی بر اين اعتقاد ما است كه ايشان با اذن الهی توان انجام كارهای خارق‌العاده را دارند.

بنابراين دليل ما بر اعتقاداتی كه شما به آنها اشاره كرده‌ايد علاوه بر روايات معتبر بسيار، ديدارهايی كه با ايشان انجام شده و كرامت‌هايی است كه از ايشان سرزده است.

اما لازمه صدق اعتقاد خود را اين نمی‌دانيم كه چون ايشان زنده است و توان انجام كارهای خارق‌العاده را دارد بايد تمام مشكلات شيعيان را برطرف كند، توضيح مطلب؛
همه ما معتقد به پیامبران الهی و معتقد به توان انجام كارهای خارق‌العاده از جانب آنها با اذن الهی هستیم و در آيات قرآن به آن اشاره شده است مثل توانايی ‌های حضرت عيسی (ع) در شفا بيماران و... (5)

ولی از طرفی هم می‌دانيم كه پيروان آنها چه در زمان خود پیامبران و چه بعد از پیامبران بامشكلات فراوان روبرو بودند

((آيا گمان می كرديد داخل بهشت می ‌شويد، بی‌آنكه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد، همان كه گرفتاری ‌ها و ناراحتی ‌ها به آنها رسيد و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادی كه با او ايمان آورده بودند گفتند: «پس ياری خدا كی خواهد آمد؟ آگاه باشيد ياری خدا نزديك است))(6)

يا در تاريخ اسلام اشاره شده كه مسلمانان در ابتدا مجبور بودند به دره‌ها پناه برند و نماز بخوانند (7) و يا در آن هنگام كه مشكلات و فتنه‌ها زياد شد عده‌ ای از آنها به حبشه هجرت كردند(8) و پس از هجرت هم جنگ‌های متعددی پيش آمد و در كنار همه‌ اينها فقر و مشكلات اقتصادی نيز بود.

خوب با این وجود آیا وجود اين همه مشكلات بايد موجب شود كه ما در حقانيت دين مبين اسلام و پيامبر اکرم(ص) و توانمندی های ايشان شك كنيم؟!

با اين كه می ‌گوييم صدور تنها يك كار خارق‌العاده كه ساير انسان‌ها از انجام همانند آن عاجز باشند، برای اثبات حقانيت كسی كه ادعای پيامبری و رابطه با عالم غيب دارد كافي است و می‌گوييم وجود مشكلاتی برای امتحان مردم امری ضروری است(9) و قرار نيست همه مشكلات برطرف شوند آن هم توسط انبياء و از طريق معجزه.

با توجه به موارد ذکر شده در مطالب بالا:

1- انجام كارهای خارق‌العاده (معجزه)  نياز به اذن الهی دارد نه خواست ما.

2- حل مشكلات از طريق معجزه در صورتی است كه حل مشكل يك شخص يا جامعه از طريق عادی و معمول  بسیار دشوار يا ناممكن باشد مثل شفای بيماری‌ های غير قابل درمان، البته آن هم در صورتی كه مصلحت الهی و اذن او باشد.

3- معجزه و كرامت گاهی برای آن است كه مردم نسبت به الطاف امام خود به آنها و مقام معنوی ايشان آگاه شوند و در عقيده خود استوارتر باشند و دليل ما برای مورد قبل و اين مورد آن است كه تقريباً تمام معجزات در این چنين مواقعی انجام شده است.

4- وجود مشكلات، گذشته از اين كه از جنبه دينی برای امتحان كردن مردم و سنجش ايمان آنها است، بركات ديگری هم دارد مثل بروز استعدادها و توانمندی‌ها و خلاقيت افراد بشر، اين همه رشد و پيشرفت علم و تكنولوژی در جهت رفع مشكلات بوده است.

5- همان طور كه گفته شد ما اعتقاد داريم امام دوازدهم كه آخرين امام ما نيز می باشد به امر و مصلحت الهی در حال غيبت می باشند. زنده هستند و در بين مردم به سر می ‌برند اما به طور ناشناخته. مردم از وجود ايشان همانند خورشيدي كه پشت ابر می ‌باشد بهره می‌برند.(10) بنابراين خودشان به طور مستقيم و آشكارا در امور شيعيان و رهبری آنها دخالت نمی‌كنند و مردم را در زمان غيبت به مجتهدين واجد شرايط از نظر علمی و تقوايي ارجاع داده‌اند.(11)

مجتهد بايد از منابع معتبر در فقه شيعه، حكم مسائل شرعی خصوصاً مسائل جديد را به دست آورد و در اجرا كردن احكام و تحقق آنها در جامعه در حد توان بكوشد. و در يك كلمه مجتهدی كه شرائط علمی و تقوايی لازم را داشته باشد نائب امام زمان (عج) در زمان غيبت می باشد. التبه ما مجتهد را معصوم نمی ‌دانيم و ممكن است خطا كند.(12)

ولی از باب اين كه نزديك‌ترين كس از نظر علمی و تقوايی به امام معصوم (ع) می باشد امامان معصوم (ع) مردم را به چنين كسی ارجاع داده‌اند و نظر او را حجت كرده‌اند.

اگر مراد از مشكلات فقهی و اجتماعی عدم دسترسی به نظر مستقيم امام معصوم(ع) و راهنمایی ‌های ايشان و عدم امكان استفاده از بركات حضور ايشان در ميان مردم و جامعه می ‌باشد ما قبول داريم و اين به خاطر غيبت امام زمان به امر و مصلحت الهی است و اما اگر مراد  آن است فقه شيعه توان پاسخگویی به مسائل جديد را ندارد، اين را قبول نداريم. چه جور شد كه فقه اهل سنت كه مبتنی بر قرآن كريم و سنت نبی مكرم اسلام (ص) می ‌باشد در مواجهه با مسائل جديد مشكل ندارد ولی فقه شيعه كه علاوه بر دو منبع مورد قبول اهل سنت، اقوال و سيره و تقرير امامان معصوم(ع) خود را به عنوان حجت شرعی در اختيار دارد (13) مشكل دارد!

بله اگر امام معصوم(ع) غايب نمی بودند آن چه بيان می ‌داشتند خود حكم شرع بود ولی آن چه مجتهد به دست می ‌آورد استنباط از منابع شرع است ممكن است حكم واقعی باشد و ممكن است حكم واقعی نباشد بلكه حكم ظاهری باشد، حكمی است كه در غيبت امام معصوم(ع) به آن مكلّف هستيم و حجت شرعی بر ماست.

نكته: اين كه در روايات فراوان آمده است كه امام زمان (عج) زمين را پر از قسط و عدل می ‌كنند(14)  و نعمت‌ها و بركات فراوان نازل می ‌شود اينها همه مربوط به دوره ظهور ايشان و تشكيل حكومت می ‌باشد. البته اين به آن معنا نيست كه ايشان با معجزه تشكيل حكومت خواهند داد، خير. بلكه وقتی ظهور می كنند با مشكلات فراواني نظير آنچه پيامبر گرامی اسلام با آن مواجه بودند بلكه شديدتر از آن، روبرو خواهند شد(15) كه به كمك ياران خود بر آنها غلبه خواهند كرد و حكومت تشكيل خواهند داد كما اين كه پيامبر گرامی ما و ساير انبياء مشكلات داشتند ولی آنها را با معجزه حل نكردند.
دارد بايد تمام مشكلات شيعيان را برطرف كنند، توضيح مطلب؛
شيعه و غير شيعه اعتقاد داريم كه پيامبران الهی به ويژه پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) توان انجام كارهای خارق‎العاده را با اذن الهی داشته‎اند. سؤال من اين است آيا آن‎ها با استفاده از اين قدرت، همه مشكلات مردم زمان خود را برطرف می ‎كرده‎اند؟
وقتی به قرآن رجوع می‎كنيم می بينيم وجود مشكلات و گرفتاری ‎ها در زمان انبياء و امتحان مردم به آن وسيله از سنّت‎های الهی بوده است. به تاريخ اسلام كه رجوع می كنيم می بينيم دوره حيات پیامبر سرشار از مشكلات و دشواری ‎ها و جنگ‎ها و... می باشد آيا پيامبر نمی ‎توانست معجزه كند و همه گرفتاری ها را با معجزه حل كند؟ قطعاً می ‎توانست، پس چرا نكرد؟ اين سؤالی است كه شما بايد پاسخ دهيد و هر چه پاسخ دهيد.


منابع:

1-  ثقه الاسلام كليني، اصول كافي، ترجمه: سيد جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، ج 2، ص 449.

2- همان، ص 137.

3- همان، ص 120.

4- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، چاپ 3، 1403ق، ج 53، ص 200.

5- قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه 49.

6- قرآن كريم، سوره بقره، آيه 214.

7- ابن جرير طبري، تاريخ طبري (الامم و الملوك)، ناشر: مؤسسه اعلمي، بيروت، ج 3، ص 61.

8- همان، ص 68.

9- سوره آل عمران، آيه 186 و سوره محمد، آيه 31.

10- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، موسسه الوفاء، چاپ 2، 1403ق، ج 23، ص 5.

11- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، موسسه الوفاء، چاپ 3، 1403ق، ج 2، ص 88 و 90.

12- محمد كاظم (آخوند) خراساني، كفايه‌ الاصول، موسسه آل البيت ـ عليهم السلام ـ لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1409ق، ص 468.

13- محمدرضا مظفر، اصول فقه، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، چاپ سوم، 1368، ج 2، ص 57.

14- ابن ابي شيبه كوفي، المصنف، دار الفكر بيروت، چاپ 1، 1409ق، ج 8، ص 619.

15- ابن ابي زينب، غيبت نعماني، ترجمه: جواد غفاري، ناشر: كتابخانه صدوق، چاپ اول، 1363، ص 423.

16- برگرفته از سایت اندیشه قم

+ نوشته شده در  2011/10/20ساعت 1:57  توسط ALIWAHEED SAJDI halepoto  |